خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آیفون دربازکن
[اسم]
entryphone
/ˈentrifoʊn/
قابل شمارش
1
آیفون دربازکن
1.Police say they believe the intruders rang the entryphone at the main door and one of the residents let them in.
1. پلیس میگوید آنها معتقدند یکی از دزدها زنگ آیفون را زده است و یکی از ساکنین او را راه داده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
entry-level job
entry visa
entry
entrust
entropy
entrée
entr’acte
entwine
enumerate
enunciate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان