Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . برابر کردن
2 . گل تساوی را زدن (در فوتبال)
[فعل]
to equalize
/ˈiːkwəlaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: equalized]
[گذشته: equalized]
[گذشته کامل: equalized]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
برابر کردن
همتراز کردن، یکدست کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هموار کردن
1.We need to equalize the workload among the teaching staff.
1. ما باید حجم کار را بین معلمها برابر کنیم.
2
گل تساوی را زدن (در فوتبال)
1.Rooney equalized early in the second half.
1. "رونی" در ابتدای نیمه دوم گل تساوی را زد.
تصاویر
کلمات نزدیک
equalization
equality
equal sign
equal opportunity
equal opportunities
equalizer
equally
equals sign
equanimity
equate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان