خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خطا کردن
[فعل]
to err
/er/
فعل ناگذر
[گذشته: erred]
[گذشته: erred]
[گذشته کامل: erred]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خطا کردن
مرتکب اشتباه شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اشتباه کردن
خطا کردن
formal
old use
1.The pilot erred in his estimate of the time it would take to make the trip.
1. خلبان در تخمین زمان لازم برای انجام سفر مرتکب اشتباه شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
eroticism
erotic
erosive
erosion
erode
errand
errand boy
errant
erratic
erratically
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان