خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کار
[اسم]
errand
/ˈerənd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کار
ماموریت
1.I have to run a few errands for my mom.
1. باید چند تا کار برای مادرم انجام دهم.
توضیح درباره واژه errand
واژه errand به معنای انجام کاری مثل خرید کردن است که باید برای انجامش مسافتی طی کرد برای همین معمولا با فعل "run" می آید.
تصاویر
کلمات نزدیک
err
eroticism
erotic
erosive
erosion
errand boy
errant
erratic
erratically
erratum
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان