1 . لازم
[صفت]

essential

/ɪˈsɛnʃəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more essential] [حالت عالی: most essential]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لازم ضروری

معادل ها در دیکشنری فارسی: ملزوم ضروری لازم
مترادف و متضاد basic crucial necessary vital inessential optional secondary unimportant
  • 1.It is essential that we follow the road map.
    1. لازم است که ما نقشه جاده را دنبال کنیم.
  • 2.Several layers of thin clothing are essential to keeping warm in frigid climates.
    2. چند لایه لباس نازک لازم است تا در هوای بسیار سرد گرم بمانیم.
  • 3.The essential items in the cake are flour, sugar, and shortening.
    3. مواد لازم برای تهیه کیک آرد، شکر و روغن است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان