خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . موسسه
2 . تاسیس
3 . هسته قدرتمدار
[اسم]
establishment
/ɪˈstæblɪʃmənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
موسسه
شرکت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بنگاه
موسسه
a commercial establishment
یک شرکت تجاری
2
تاسیس
برپایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
احراز
ایجاد
برپایی
برقراری
تاسیس
نصب
the establishment of a new tax system
برپایی یک سیستم جدید مالیاتی
3
هسته قدرتمدار
الیت یا گروهی مسلط در جامعه
(Establishment)
تصاویر
کلمات نزدیک
established
establish a timeline
establish
essentially
essential
estate
estate agency
estate agent
estate car
estate duty
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان