خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وسیع
[صفت]
extensive
/ɪkˈstɛnsɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more extensive]
[حالت عالی: most extensive]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وسیع
پهناور، گسترده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بسیط
پهناور
دامنهدار
عریض و طویل
مبسوط
گسترده
1.The extensive snowfall caused problems throughout the city.
1. بارش برف وسیع مشکلاتی در سراسر شهر به وجود آورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
extension lead
extension
extended family
extended
extend
extensively
extent
extenuating circumstances
exterior
exterminate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان