1 . آسان
[صفت]

facile

/ˈfæsl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more facile] [حالت عالی: most facile]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آسان سرسری، سطحی

معادل ها در دیکشنری فارسی: آسان
مترادف و متضاد glib superficial
  • 1.a facile generalization
    1. یک تعمیم دهی آسان
  • 2.It seems too facile to blame everything on him.
    2. خیلی آسان به نظر می رسد که همه تقصیرها را گردن او بیندازیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان