خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرگ و میر
2 . قضا و قدر
[اسم]
fatality
/fəˈtæləti/
قابل شمارش
[جمع: fatalities]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مرگ و میر
تلفات، کشتهشده، کشته
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وفات
مرگ
مترادف و متضاد
death
a campaign to reduce the number of fatalities on the roads
پویشی برای کاهش تعداد کشتهشدگان در جادهها
2
قضا و قدر
تقدیر، قسمت
تصاویر
کلمات نزدیک
fatalism
fatal
fat cow
fat chance
fat cat
fatally
fate
fated
fateful
fatemeh
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان