[صفت]

fated

/ˈfeɪtɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fated] [حالت عالی: most fated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مقدر مشخص‌شده (در تقدیر)

معادل ها در دیکشنری فارسی: مقدر
مترادف و متضاد destined
  • 1.He believes that everything in life is fated.
    1. او باور دارد که همه چیز در زندگی از قبل مشخص شده‌است.

2 شوم نحس

مترادف و متضاد ill-fated
  • 1.She regretted meeting him at that ill-fated party.
    1. او از آشنا شدن با او در آن مهمانی شوم پشیمان بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان