[صفت]

fateful

/ˈfeɪtfl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fateful] [حالت عالی: most fateful]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سرنوشت‌ساز

معادل ها در دیکشنری فارسی: سرنوشت‌ساز
  • 1.The goalkeeper on that fateful day in 1954 was Fred Martin.
    1. دروازه‌بان در آن روز سرنوشت‌ساز در سال 1954 "فرد مارتین" بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان