خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عذاب وجدان داشتن
[عبارت]
feel guilty
/fil ˈgɪlti/
1
عذاب وجدان داشتن
احساس گناه کردن
1.I felt guilty about not visiting my parents more often.
1. من به خاطر اغلب سر نزدن به پدر و مادرم احساس گناه کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
feel free
feel for
feel blue
feel at ease
feel
feel homesick
feel in one's bones
feel like
feel on top of the world
feel sick
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان