خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مراقبت کردن
[فعل]
to fend
/fend/
فعل گذرا
[گذشته: fended for]
[گذشته: fended for]
[گذشته کامل: fended for]
صرف فعل
1
مراقبت کردن
محافظت کردن
1.The kids had to fend for themselves while their parents were away.
1. وقتی پدر و مادرشان نبودند، بچهها مجبور شدند از خودشان مراقبت کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
fencing
fencer
fence
fen
femur
fend off
fender
fender bender
feng shui
fennel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان