خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . با مهارت حل کردن
2 . ظرافت
[فعل]
to finesse
/fɪˈnɛs/
فعل گذرا
[گذشته: finessed]
[گذشته: finessed]
[گذشته کامل: finessed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با مهارت حل کردن
با ظرافت و زیرکی انجام دادن
1.Engineers decided that the problem could be finessed by using lighter materials.
1. مهندسان تصمیم گرفتند که آن مشکل بوسیله بکارگیری مواد سبکتر، با ظرافت و زیرکی قابل حل است.
[اسم]
finesse
/fɪˈnɛs/
غیرقابل شمارش
2
ظرافت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ظرافت
تصاویر
کلمات نزدیک
fines herbes
finery
finely
fine-tune
fine, thanks.
finger
finger bowl
finger in the pie
finger-painting
finger-pointing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان