Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . اثاثیه ثابت
[اسم]
fixture
/ˈfɪkstʃər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اثاثیه ثابت
لوازم نصب کردنی
1.plumbing fixtures
1. لوازم نصب کردنی لوله کشی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
fixity
fixings
fixing agent
fixing
fixer-upper
fizgig
fizz
fizzer
fizzing
fizzle
کلمات نزدیک
fixer
fixedly
fixed costs
fixed
fixation
fizz
fizzle
fizzle out
fizzy
fjord
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان