خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مات و مبهوت
[صفت]
flabbergasted
/ˈflæbərɡæstɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more flabbergasted]
[حالت عالی: most flabbergasted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مات و مبهوت
انگشت به دهان
مترادف و متضاد
astounded
1.Friends were flabbergasted by the news that they’d split up.
1. دوستان از شنیدن خبر اینکه آنها جدا شدند، انگشت به دهان ماندند.
2.She was too flabbergasted to speak.
2. او مات و مبهوتتر از آن بود که بتواند حرف بزند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
fizzy
fizzle out
fixings
fixative
fix-it shop
flag
flag down
flagrantly
flake
flaky
کلمات نزدیک
flab
fl. oz.
fjord
fizzy
fizzle out
flabby
flaccid
flag
flag day
flag football
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان