1 . کک
[اسم]

flea

/fliː/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کک

معادل ها در دیکشنری فارسی: کک
  • 1.The dog has fleas.
    1. سگ کک گرفته است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان