خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لاس زدن
2 . سرسری به چیزی فکر کردن
3 . به بازی گرفتن
[فعل]
to flirt with
/flˈɜːt wɪð/
فعل گذرا
[گذشته: flirted with]
[گذشته: flirted with]
[گذشته کامل: flirted with]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
لاس زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لاس زدن
1.He flirts with his female clients.
1. او با مشتریهای خانم لاس میزند.
2
سرسری به چیزی فکر کردن
1.She flirted with the idea of telling him the truth.
1. او سرسری به ایده گفتن حقیقت به او فکر کرد.
3
به بازی گرفتن
بازی کردن
1.Climbers enjoy flirting with danger.
1. کوهنوردها از بازی با خطر لذت میبرند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
flirt
flipper
flip-flop
flip through
flip over
flirtation
flirtatious
float
float around
float boat
کلمات نزدیک
flirt
flipper
flippantly
flippant
flipchart
flirtation
flirtatious
flit
float
float on air
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان