Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . مایع
2 . سیال
[اسم]
fluid
/ˈfluəd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مایع
مایعات (حالت جمع)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سیال
مایع
1.The doctor told her to drink plenty of fluids.
1. آن پزشک به او گفت که مقدار زیادی مایعات بنوشد.
[صفت]
fluid
/ˈfluəd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fluid]
[حالت عالی: most fluid]
2
سیال
مانند آب، روان، دارای نرمش و انعطاف
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سیال
مایع
formal
مترادف و متضاد
flowing
1.Boris was a famous ballet dancer because people admired his fluid movements.
1. "بوریس" یک رقاص باله مشهور بود چون مردم عاشق حرکات نرمشدار و انعطافپذیر او بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
flugelhorn
fluffy
fluff
fluently
fluent
fluid mechanics
fluid ounce
fluke
flunk
fluorescence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان