خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . موسیقی فولکلور
2 . مردم
3 . خانواده
[اسم]
folk
/foʊk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
موسیقی فولکلور
موسیقی محلی، بومی
1.Folk songs are romantic.
1. ترانههای فولکلور عاشقانه هستند.
2
مردم
مردمان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مردم
قوم
مترادف و متضاد
people
1.I'm going home to see my folks next weekend.
1. آخر هفته بعد میروم خانه تا خانوادهام را ببینم.
2.Some folks don't like foreigners.
2. برخی مردم [افراد] از خارجیها خوششان نمیآید.
3
خانواده
فامیل، اقوام
1.I'm going home to see my folks next weekend.
1. آخر هفته بعد میروم خانه تا خانوادهام را ببینم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
foliage
folding table
folding chair
folding card table
folding
folk music
follow
follow nose
follow up
follow-my-leader
کلمات نزدیک
folio
foliage
folding chair
folding bed
folding
folk dance
folk dancing
folk music
folk song
folk tale
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان