خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستگاه غذاساز
[اسم]
food processor
/ˈfuːd ˌprɑː.ses.ɚ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دستگاه غذاساز
دستگاه چندکاره آشپزخانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دستگاه غذاساز
1.I bought a new food processor yesterday.
1. من دیروز یک دستگاه غذاساز جدید خریدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
food poisoning
food miles
food craving
food chain
food bank
food shortage
food stamp
foodstuff
fool
fool around
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان