خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صدای پا
[اسم]
footstep
/ˈfʊtˌstɛp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
صدای پا
قدم، گام، جای پا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صدای پا
1.I heard footsteps, and then a knock on the door.
1. صدای پا و سپس (صدای) ضربه ای به درب [تق تق درب] را شنیدم [اول صدای پا شنیدم و سپس صدای تق تق درب].
تصاویر
کلمات نزدیک
footsie
footrest
footprint
footpath
footnote
footstool
footway
footwear
footwork
for
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان