خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مهمترین
2 . در درجه اول
[صفت]
foremost
/ˈfɔːrmoʊst/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مهمترین
بهترین، برترین
1.Rostropovich was long considered the world’s foremost cellist.
1. "راستروپوویچ" مدتها بهترین ویولنسلنوازهای دنیا شناخته میشد.
[قید]
foremost
/ˈfɔːrmoʊst/
غیرقابل مقایسه
2
در درجه اول
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نخست
1.He does a little teaching, but first and foremost he's a writer.
1. او کمی تدریس میکند، اما در درجه اول یک نویسنده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
foreman
forelock
foreleg
foreknowledge
foreigner
forename
forenoon
forensic
forensic evidence
forensic medicine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان