1 . درمانده 2 . متروکه
[صفت]

forlorn

/fərˈlɔrn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more forlorn] [حالت عالی: most forlorn]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 درمانده تنها و غمگین، ناامیدانه

معادل ها در دیکشنری فارسی: بی‌کس
مترادف و متضاد abandoned lonely miserable happy
  • 1.Don't you think that he is forlorn?
    1. فکر نمی‌کنی که او درمانده است؟
  • 2.She looked so forlorn.
    2. او خیلی تنها و غمگین به نظر می‌رسید.
a forlorn attempt to escape
تلاشی ناامیدانه برای فرار

2 متروکه

a forlorn house
یک خانه متروکه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان