خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قدرتمند
2 . دشوار
[صفت]
formidable
/ˈfɔrmədəbəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more formidable]
[حالت عالی: most formidable]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قدرتمند
پرابهت، نیرومند
مترادف و متضاد
impressive
powerful
1.Their formidable opponents gave no sign of weakness.
1. رقبای قدرتمند آنها هیچ اثری از ضعف بروز ندادند.
2
دشوار
سنگین، سخت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سهمگین
مترادف و متضاد
menacing
threatening
1.The task was a formidable one.
1. (آن) کار یک کار دشوار بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
formerly
former
formalwear
formality
formalism
formula
formulate
fornication
forsake
forstner bit
کلمات نزدیک
formic acid
formerly
former
formative
formation
formula
formulaic
formulate
formulation
formwork
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان