Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . بهجلو
2 . به بعد
[قید]
forth
/fɔːrθ/
غیرقابل مقایسه
1
بهجلو
به (طرف) بیرون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیش
1.Water gushed forth from a hole in the rock.
1. آب از سوراخی در صخره با فشار بیرون ریخت.
2
به بعد
1.From that day forth she became my friend.
1. از آن روز به بعد، او دوست من شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
forte
fort
forswear
forsake
fornication
forthcoming
forthright
forthwith
fortieth
fortification
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان