Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . عضو مؤسس
[اسم]
founder member
قابل شمارش
1
عضو مؤسس
بانی، برپاکننده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عضو موسس
تصاویر
کلمات نزدیک
founder
foundations
foundation cream
foundation course
foundation
founding
founding father
foundry
fountain
fountain pen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان