خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرنده
2 . گوشت پرنده
[اسم]
fowl
/faʊl/
قابل شمارش
1
پرنده
ماکیان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرنده
مترادف و متضاد
poultry
a variety of domestic fowl
انواع ماکیان اهلی
fowl such as turkeys and ducks
پرندگانی از قبیل بوقلمون و اردک
2
گوشت پرنده
گوشت ماکیان
1.These natives mostly eat fowls.
1. این افراد بومی غالبا گوشت پرنده میخورند.
تصاویر
کلمات نزدیک
fourthly
fourth of july
fourth
fourteenth
fourteen
fowler
fox
fox hunting
fox terrier
foxglove
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان