خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (بهشدت) ناراحت شدن
2 . ترساندن
3 . از خود بیخود شدن (در اثر مواد مخدر)
[فعل]
to freak out
/frik aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: freaked out]
[گذشته: freaked out]
[گذشته کامل: freaked out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(بهشدت) ناراحت شدن
کنترل خود را از دست دادن، از کوره در رفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خود را باختن
informal
مترادف و متضاد
flip out
1.If he doesn't arrive in five minutes, I'm going to freak out.
1. اگر تا پنج دقیقه دیگر نرسد، بهشدت ناراحت خواهم شد.
2
ترساندن
informal
1.Get him out of here! He is freaking me out!
1. از اینجا بیرونش [خارجش] کن! او دارد من را میترساند!
3
از خود بیخود شدن (در اثر مواد مخدر)
نشئه شدن
culturally sensitive
informal
1.Let him be! He is freaked out.
1. بگذار به حال خودش باشد! او از خود بیخود شدهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
freak hailstorm
freak
frazzled
frayed
fray
freakish
freckle
freckled
freckles
fred
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان