[اسم]

freak

/frik/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دیوانه (چیز یا فعالیتی) مرده (چیز یا فعالیتی)، خوره، هوادار پروپاقرص

مترادف و متضاد enthusiast fan
a computer freak
دیوانه رایانه
a health freak
دیوانه سلامتی

2 آدم عجیب و غریب (چیز، موجود و ...) عجیب‌الخلقه

معادل ها در دیکشنری فارسی: عجیب و غریب
  • 1.Don't play with him. He is a freak.
    1. با او بازی نکن. او آدم عجیب و غریبی است.

3 اتفاق خارق‌العاده رویداد غیرعادی

[صفت]

freak

/frik/
غیرقابل مقایسه

4 غیرعادی عجیب و غریب

  • 1.a freak accident
    1. یک تصادف غیرعادی
  • 2.a freak storm
    2. طوفان غیرعادی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان