خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آزادراه
[اسم]
freeway
/ˈfriˌweɪ/
قابل شمارش
1
آزادراه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آزادراه
اتوبان
1.There was an accident on the freeway.
1. تصادفی در آزادراه رخ داد.
a freeway exit
خروجی آزادراه
Tehran-Rasht freeway
آزادراه تهران-رشت
تصاویر
کلمات نزدیک
freeware
freethinker
freestyle wrestling
freestyle
freerunning
freewheel
freeze
freeze in one’s tracks
freeze one's blood
freeze one's buns off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان