خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تمام کردن
2 . به تازگی جایی را ترک کردن
[عبارت]
fresh out of something
/frɛʃ aʊt ʌv ˈsʌmθɪŋ/
1
تمام کردن
1.We're fresh out of eggs.
1. تخممرغمان تمام شده است.
توضیحاتی در رابطه با fresh out of something
عبارت fresh out of something به معنای تمام کردن یا کاملا فروختن کالایی بخصوص است. کالایی که به تازگی موجود بوده است.
2
به تازگی جایی را ترک کردن
informal
1.He's fresh out of school.
1. او به تازگی مدرسه را ترک کرده است [او به تازگی از مدرسه فارغالتحصیل شده است].
توضیحاتی در رابطه با fresh out of something
عبارت fresh out of something در این مفهوم به معنای به تازگی جایی (کشور، مدرسه، و ..) را ترک کردن است.
تصاویر
کلمات نزدیک
fresh air
fresh
fresco
frequently
frequent flyer
fresh produce
fresh scent
fresh start
fresh-faced
freshen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان