[صفت]

fresh-faced

/ˈfreʃ feɪst/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fresh-faced] [حالت عالی: most fresh-faced]

1 شاداب خوش بر و برو

  • 1.fresh-faced kids
    1. کودکانی شاداب
  • 2.I tried to imagine my mother as a fresh-faced young woman.
    2. من سعی کردم مادرم را هنگامی که زن جوان خوش بر و رویی بود تصور کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان