Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . مرز
[اسم]
frontier
/frənˈtɪr/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مرز
سرحد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرحد
مرزی
مرز
مترادف و متضاد
border
1.frontier towns of the Wild West
1. شهرهای مرزی غرب وحشی [ایالتهای غربی امریکا]
تصاویر
کلمات نزدیک
frontal
frontage
front-wheel drive
front-runner
front-of-house
frontiersman
frontispiece
frontman
frost
frostbite
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان