خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حدود
[اسم]
gamut
/ˈɡæmət/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حدود
وسعت، حیطه
مترادف و متضاد
range
1.The exhibition runs the whole gamut of artistic styles.
1. نمایشگاه حیطه کامل سبک های هنری را به نمایش می گذارد.
2.The network will provide the gamut of computer services to your home.
2. شبکه وسعت خدمات اینترنتی را به خانه شما خواهد آورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
gammon
gamma rays
gamma radiation
gamma
gaming
gander
gandhi
gang
gang up
gangland
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان