خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گیر افتادن
[فعل]
to get caught
/gɛt kɑt/
فعل گذرا
[گذشته: got caught]
[گذشته: got caught]
[گذشته کامل: gotten caught]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گیر افتادن
گرفتار شدن، دستگیر شدن
1.He got caught before he could escape.
1. او پیش از آنکه بتواند فرار کند، گیر افتاد [دستگیر شد].
تصاویر
کلمات نزدیک
get carried away
get canned
get by
get butterflies
get busy
get changed
get divorced
get down
get down to
get dressed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان