خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ازدواج کردن
[عبارت]
get married
/gɛt ˈmærɪd/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ازدواج کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ازدواج کردن
زن گرفتن
شوهر کردن
عروسی کردن
مترادف و متضاد
get divorced
1.They got married in April.
1. آنها در ماه آوریل ازدواج کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
get lost
get locked out
get it in the neck
get into trouble
get into debt
get nowhere
get off
get off a bus
get off it
get off on the wrong foot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان