خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خوشحال
2 . مایل
3 . ممنون
[صفت]
glad
/glæd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: gladder]
[حالت عالی: gladdest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خوشحال
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خوشحال
خوشوقت
شاد
شادمان
مشعوف
مترادف و متضاد
delighted
happy
pleased
annoyed
dismayed
to be glad about something
درباره چیزی خوشحال بودن
‘He doesn't need the pills any more.’ ‘I'm glad about that.’
«او دیگر نیازی ندارد قرص بخورد.» «در این باره خوشحالم.»
to be glad to know/hear/see…
خوشحال بودن از دانستن/شنیدن/دیدن و...
I'm so glad to see you.
من خیلی از دیدن شما خوشحالم.
to be glad that…
خوشحال بودن که...
I'm glad (that) you came.
خوشحالم (که) آمدی.
to be glad to do something
خوشحال بودن از انجام کاری
I'm glad to meet you. I've heard a lot about you.
از دیدن شما خوشحالم. خیلی درباره شما (تعریف) شنیدهام.
2
مایل
to be glad to do something
مایل به انجام کاری بودن
She's always glad to help.
او همیشه مایل به کمک کردن است.
3
ممنون
سپاسگزار
to be glad of something
ممنون بودن به خاطر چیزی
I'm glad of the opportunity to express my thanks.
من به خاطر این فرصت پیشآمده برای ابراز قدردانیام سپاسگزار هستم.
to be glad if…
ممنون شدن اگر...
I'd be glad if you could help me.
ممنون میشوم اگر بتوانی کمکم کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
glacier
glacial
glabrous
gizzard
gizmo
gladden
glade
gladiator
gladiolus
gladly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان