خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . موافق بودن
[فعل]
to go along with
/goʊ əˈlɔŋ wɪð/
فعل گذرا
[گذشته: went along with]
[گذشته: went along with]
[گذشته کامل: gone along with]
صرف فعل
1
موافق بودن
موافقت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رضایت دادن
1.I don't go along with her views on private hospitals.
1. من با نظرات او درباره بیمارستانهای خصوصی موافق نیستم.
2.Often it was easier to go along with her rather than risk an argument.
2. اغلب موافقت کردن با او آسانتر بود تا ریسک بحث کردن با او.
تصاویر
کلمات نزدیک
go ahead
go against
go abroad
go about
go a long way
go ape
go around
go away
go away empty-handed
go back
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان