خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دروازهبان
[اسم]
goalkeeper
/ˈgoʊlˌkiː.pər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دروازهبان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دروازهبان
گلر
مترادف و متضاد
goalie
goaltender
keeper
1.He was his college soccer team's goalkeeper.
1. او دروازهبان تیم فوتبال کالجش بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
goalie
goal kick
goal area
goal
goad
goalless
goalpost
goaltender
goat
goat's thorn
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان