1 . علف 2 . خبرچین
[اسم]

grass

/græs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 علف سبزه، چمن

معادل ها در دیکشنری فارسی: چمن سبزه علف علفی
مترادف و متضاد greenery lawn turf
  • 1.I've cut the grass.
    1. من علف‌ها را چیدم.
  • 2.We lay on the grass in the sunshine.
    2. ما روی سبزه‌ها زیر نور خورشید دراز کشیدیم.
کاربرد واژه grass به معنای علف
واژه grass یک اسم غیرقابل شمارش است و به گیاهی باریک و سبز گفته می‌شود که تقریبا همه‌جا پیدا می‌شود و غذای اصلی برخی حیوانات از قبیل گاو، اسب، گوسفند و ... است. مثلا:
".The dry grass caught fire" (علف خشک آتش گرفت.)
وقتی واژه grass وقتی همراه با حرف تعریف the می‌آید (the grass) به معنای "زمین چمن" یا "سبزه‌زار" می‌دهد. مثلا:
".Don't walk on the grass" (روی زمین چمن [چمن‌ها] راه نروید.)
در حالت غیررسمی به مواد مخدری مانند ماریجوانا نیز grass می‌گویند.

2 خبرچین جاسوس

مترادف و متضاد informer mole spy
  • 1.He's a grass and soon finds out that his life is going to end in a fire.
    1. او یک خبرچین است و به زودی خواهد فهمید زندگی‌اش در یک آتش‌سوزی به پایان خواهد رسید.
کاربرد واژه grass به معنای خبرچین
واژه grass در انگلیسی بریتانیایی در حالت غیررسمی و گاهی اوقات توهین‌آمیز به آدمی اطلاق می‌گردد که معمولا خود یک خلافکار است و فعالیت‌ها و برنامه‌های بقیه خلافکاران را به پلیس خبر می‌دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان