خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناخوشاحوال
2 . جدی
3 . ناخوشایند
[صفت]
grim
/ɡrɪm/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: grimmer]
[حالت عالی: grimmest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ناخوشاحوال
مریض
1.I feel grim this morning.
1. من امروز صبح احساس مریض بودن میکنم.
2
جدی
عبوس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عبوس
مترادف و متضاد
serious
a grim expression
چهرهای جدی
3
ناخوشایند
بسیار بد
1.The news is grim.
1. آن خبر، ناخوشایند است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
grillwork
grillroom
grilling
grilled cheese sandwich
grilled
grim reaper
grimace
grime
grimes' golden
griminess
کلمات نزدیک
grilse
grilled
grille
grill
griffin
grim-faced
grimace
grime
grimy
grin
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان