Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . با فشار بیرون زدن
[فعل]
to gush
/gʌʃ/
فعل ناگذر
[گذشته: gushed]
[گذشته: gushed]
[گذشته کامل: gushed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با فشار بیرون زدن
با فشار بیرون جهیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فواره زدن
1.Blood was gushing from the cut on her leg.
1. خون داشت با شدت از زخم روی پایش بیرون میزد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
guru nanak
guru
gurney
gurnard
gurgle
gusher
gushing
gushingly
gushy
gusset
کلمات نزدیک
guru
gurn
gurgle
gurdwara
guppy
gushing
gusset
gust
gust of wind
gustatory
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان