خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (ناصاف) بریدن
2 . هک کردن (رایانه)
3 . اسبسواری کردن (برای تفریح)
4 . اسب (معمولی نه مسابقهای)
5 . اسبسواری
6 . نویسنده سطح پایین
7 . هک (رایانه)
[فعل]
to hack
/hæk/
فعل گذرا
[گذشته: hacked]
[گذشته: hacked]
[گذشته کامل: hacked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(ناصاف) بریدن
(ناصاف) قطع کردن
مترادف و متضاد
haggle
1.I hacked the dead branches off the tree.
1. شاخههای مرده را از آن درخت قطع کردم [شاخههای مرده آن درخت را بریدم].
2
هک کردن (رایانه)
نفوذ کردن (به سیستم رایانهای)
1.He hacked into the bank’s computer system.
1. او سیستم رایانهای آن بانک را هک کرد [او به سیستم رایانهای آن بانک نفوذ کرد].
3
اسبسواری کردن (برای تفریح)
مترادف و متضاد
go hacking
[اسم]
hack
/hæk/
قابل شمارش
4
اسب (معمولی نه مسابقهای)
اسب کرایهای
5
اسبسواری
6
نویسنده سطح پایین
روزنامهنگار یا خبرنگار سطح پایین
informal
7
هک (رایانه)
تصاویر
کلمات نزدیک
hacienda
habitually
habitual
habitation
habitat
hacked off
hacker
hacking
hacking jacket
hackle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان