خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هک کردن
[فعل]
to hack into
/hæk ˈɪntuː/
فعل گذرا
[گذشته: hacked into]
[گذشته: hacked into]
[گذشته کامل: hacked into]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
هک کردن
با هک کردن وارد سیستم کامپیوتری شدن
1.A programmer had managed to hack into some top-secret government data.
1. یک برنامهنویس توانسته بود دادههای فوق محرمانه دولتی را هک کند.
2.He hacked into the bank's computer.
2. او کامپیوتر بانک را هک کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
ass over tit
grow on
grow apart
goof off
ass out
ass-licker
asswipe
bare-assed
hand around
you bet your ass
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان