خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دونیم کردن
[فعل]
to halve
/hæv/
فعل گذرا
[گذشته: halved]
[گذشته: halved]
[گذشته کامل: halved]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دونیم کردن
به دو بخش برابر تقسیم کردن
1.There were two of us, so I halved the orange.
1. دو نفر بودیم، بنابراین پرتقال را به دونیم کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
halting
halter
halt
halogen lamp
halogen
halwa
ham
ham it up
hamburg
hamburger
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان