خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مأمور بهداشت
[اسم]
health inspector
قابل شمارش
1
مأمور بهداشت
بازرس بهداشت محیط
تصاویر
کلمات نزدیک
health food
health farm
health club
health clinic
health center
health insurance
health problem
health service
health spa
health visitor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان