خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . با اسلحه سرقت کردن
2 . به تأخیر انداختن
3 . صبر کردن
[فعل]
to hold up
/hoʊld ʌp/
فعل گذرا
[گذشته: held up]
[گذشته: held up]
[گذشته کامل: held up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با اسلحه سرقت کردن
سرقت مسلحانه کردن
1.Masked men held up a security van in South London yesterday.
1. مردان نقابپوش یک ون محافظتی را دیروز در جنوب لندن با اسلحه سرقت کردند.
2.Two men held up a bank in Springfield today.
2. امروز، دو مرد، از بانکی در "اسپرینگفیلد" با اسلحه سرقت کردند.
2
به تأخیر انداختن
(روند چیزی را) متوقف کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
معطل شدن
معطل ماندن
1.The plane was held up for 40 minutes.
1. [پرواز] آن هواپیما، بهمدت 40 دقیقه به تأخیر افتاد.
2.The project was held up by various legal problems.
2. پروژه بهخاطر مشکلات مختلف حقوقی متوقف شد.
3
صبر کردن
1.Hold up a minute. I want to check something.
1. یک دقیقه صبر کن. میخواهم چیزی را چک کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
hold the road
hold the clutch down and put the car in reverse gear.
hold someone in high regard
hold somebody responsible for
hold over
hold-up
holdall
holder
holding
holding company
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان