خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عجله کردن
[عبارت]
hotfoot it
/hɑtfʊt ɪt/
1
عجله کردن
informal
old use
مترادف و متضاد
hurry
1.The movie starts in five minutes! We'd better hotfoot it over to the theater.
1. آن فیلم، پنج دقیقه دیگر شروع میشود! باید با عجله به سینما برویم.
تصاویر
کلمات نزدیک
hotfoot
hotelier
hotel management
hotel
hotchpotch
hotfoot it out of somewhere
hothead
hothouse
hotline
hotly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان