[قید]

hotly

/ˈhɑːtli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more hotly] [حالت عالی: most hotly]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بسیار (نزدیک و...) به‌طور نزدیکی

مترادف و متضاد closely
  • 1.She ran out of the shop, hotly pursued by the detective.
    1. او از مغازه فرار کرد، در حالی که کارآگاه به‌طور نزدیکی تعقیبش می‌کرد.
a hotly contested congressional elections
یک انتخابات کنگره‌ای با رقابت بسیار نزدیک

2 با هیجان با انرژی

  • 1.‘Nonsense!’ he said hotly.
    1. او با هیجان گفت: «مزخرف است!»
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان